کتاب تاریخ مختصر دروغ های فاشیستی اثر فدریکو فینکل اشتاین ،ترجمه از محمد هدایتی ،نشر بان : فدریکو فینکلاشتاین، تاریخنگار سرشناس فاشیسم، در این کتاب به تحلیل این مسئله میپردازد که چرا فاشیستها دروغهای ساده و اغلب نفرتبار را بهجای حقیقت مینشانند و چرا بسیاری از طرفداران فاشیسم این دروغها را باور میکنند. او نشان میدهد که گرچه رد پای دروغ را در اغلب سنتهای سیاسی میتوان یافت، دروغگویی خصیصهی اصلی فاشیسم است و به پشتوانهی این دروغهاست که خشونتهای دهشتناک امکان بروز مییابد. در قرن بیستم، طرفداران این ایدئولوژی دروغهای فاشیستی را حقایقی تجسدیافته در رهبران خود قلمداد میکردند. رهبران فاشیست، از هیتلر تا موسولینی، این دروغها را هم بنیانی برای حکومتشان بر مردم و هم بنیانی برای خلق جهانی جدید قرار دادند؛ جهانی که در آن هم «دشمنان» از پای درآمدهاند و هم دموکراسی، این بدعت زشت، ویران گشته است. فاشیسم اما پدیدهای تاریخی نیست که زمانی رخ داده و به پایان رسیده، بلکه در روزگار ما نیز طنینی دوباره یافته است. تاریخ فاشیسم و دروغهای فاشیستی در اشکالی جدید همچنان ادامه دارد و با جعل دروغها به نفرت از «دیگری» و دموکراسی مردمی دامن زده میشود.
کتاب تناقض قدرت از داچر کلتنر،ترجمه از معصومه عباس زاده،نشر تالیف : بازنگری انقلابی و به موقع در مورد هر آنچه در مورد قدرت می دانیم. دکتر داچر کلتنر، روانشناس مشهور دانشگاه کالیفرنیا و نویسنده کتاب تناقض قدرت برکلی، استدلال میکند که شفقت و از خودگذشتگی ما را قادر میسازد تا بیشترین تأثیر را بر دیگران داشته باشیم و نتیجه آن قدرت به عنوان نیرویی برای خیر در جهان است.قدرت در همه جا وجود دارد – اما کاملاً اشتباه درک شده است. دکتر داچر کلتنر با عطف به عقل متعارف، ایده قدرت را در پرتوی کاملاً جدید ارائه میکند و نشان میدهد که چگونه این قدرت در جهان نیروی خوبی است، بلکه نشان میدهد که چگونه – از طریق شفقت و از خودگذشتگی – برای هر یک قابل دستیابی است. و هر یک از مامسلم انگاشته می شود که قدرت فساد می کند. این از نظر فرهنگی توسط همه چیز از ماکیاولی گرفته تا سیاست معاصر تقویت شده است. اما چگونه به قدرت برسیم؟ و چگونه رفتار ما را تغییر می دهد؟ بنابراین اغلب، علی رغم بهترین نیت هایمان، قدرتی که به سختی به دست آورده ایم را از دست می دهیم. قدرت پایدار از همدلی و بخشش می آید. مهمتر از همه، قدرت توسط افراد دیگر به ما داده می شود.
این چیزی است که ما اغلب فراموش می کنیم، و این نقطه اصلی پارادوکس قدرت است: با درک نادرست رفتارهایی که به ما در کسب قدرت در وهله اول کمک کرد، خود را برای سقوط از قدرت آماده کردیم. ما در محل کار، در زندگی خانوادگی و با دوستانمان سوء استفاده می کنیم و قدرت خود را از دست می دهیم، زیرا هرگز آن را به درستی درک نکرده ایم – تا به حال. قدرت این نیست که بخواهیم به شیوه های بی رحمانه و بی رحمانه عمل کنیم. این توانایی انجام خوبی برای دیگران است که در زندگی روزمره بیان می شود و به خودی خود یک چیز خوب است.
کتاب چگونه یک مدیر عامل موفق شویم از ویکرام مالهوترا ، کارولین دوار،ترجمه از حدیث کریمی،نشر آداش : تا به حال کتابی با نام راهکار مدیرعامل موفق بودن را خواندید؟ مسلما، نه! چون چنین کتابی را تا به حال به خوبی ننوشتند. این جمله را من نمی گویم، نویسندگان کتابی که درحال معرفی اش هستیم، نوشتند. شاید سال 2021 یا 2022 بود که نویسندگان کتاب، در جلسه ای از مدیرعاملان پرسیدند، یک مدیرعامل از کجا باید اصول کارش را یاد بگیرد؟ آنها جوابی نداشتند، عملا خودشان هم نمی دانستند. اما جواب این بود که زندگی ای که از سر گذراندند، آنها را اینطور بار آورد. خلاصه ی کتاب چگونه یک مدیرعامل موفق باشیم خلاصه ی کتاب را با استفاده از یک بند از خود کتاب “چگونه یک مدیرعامل موفق باشیم؟” در صفحه ی پنجم، شروع می کنیم: اینکه یک مدیرعامل با عملکرد عالی باشید دقیقا به چه معناست؟ آیا نتایج یک شرکت به شدت تحت تاثیر عوامل خارج از کنترل مدیرعامل نیست؟ بله، آنها تحت تاثیر این امر هستند. در واقع بیش از نیمی از عواملی که موفقیت مالی یک شرکت را تعیین میکنند مانند سرمایه گذاری های قبلی تحقیق و توسعه، سطوح بدهی به ارث رسیده، رشد تولید ناخالص داخلی جغرافیایی و روند صنعت تا حد زیادی خارج از کنترل مدیرعامل فعلی هستند، اگرچه تقریبا پنج درصد از آنچه میتواند منجر به نتایج شود، به دست یک نفر انجام میگیرد: مدیرعامل.