کتاب گربه روی شیروانی داغ اثر تنسی ویلیامز : گربه روی شیروانی داغ نمایشنامه ای سه پرده ای است که توسط نمایشنامه نویس مطرح آمریکایی ادوارد آلبی نوشته شده است. خانواده ای در جنوب آمریکا به ویژه بریک و همسرش مارگارت (که معمولا مگی یا "مگی گربه" نامیده می شود) در بحران هستند و تعامل آنها با خانواده ی بریک در طول یک مهمانی در املاک خانواده در می سی سی پی موضوع نمایشنامه می شود. این جشن، تولد پدربزرگ ، "بزرگترین پنبه کار دلتا" ، را جشن می گیرد و نیز بازگشت وی از کلینیک اچسنر که طبق گفته ی خودش با تندرستی کامل همراه بوده است. همه اعضای خانواده (به استثنای پدر بزرگ و همسرش مامان بزرگ) از تشخیص واقعی پدر بزرگ مطلع هستند: او در حال مرگ بر اثر سرطان است. خانواده او به پدر بزرگ و مامان بزرگ دروغ گفته اند تا زوج سالخورده را در روز تولد پدربزرگ از درد نجات دهند اما همه چیز خوب پیش نمی رود. گربه روی شیروانی داغ برای اولین بار در برادوی در 1955 با داستان گوتیک آمریکایی خود در مورد برادرانی که برای وراثت در میان گردبادی از جنسیت رقابت می کردند به اجرا در آمد. این نمایش همچنین به طرز جسورانه ای مسائل جنسی میان مگی و همسرش را به نمایش گذاشت. با وجود جنجال عمومی ای که گربه روی شیروانی داغ برانگیخت ، جایزه پولیتزر و جایزه حلقه منتقدان درام در آن سال به او تعلق گرفت. ویلیامز ، همانطور که اغلب با نمایشنامه هایش رفتار می کرد ، گربه را روی شیروانی داغ را سالها بازنویسی کرد. این نمایشنامه توسط مرجان بخت مینو ترجمه شده و نشر مینو آن را منتشر کرده است.
کتاب دختری با گوشواره مروارید اثر تریسی شوالیه : نقاش معروف هلندی، یوهانس ورمیر، با داشتن 35 تابلوی نقاشی منسوب به خود، یکی از بزرگترین معماهای هنری قرن هفدهم را طرح کرده است. اطلاعات ناچیز در دسترس از زندگی او، از تعدادی سند و مدرک قانونی و معتبر به دست آمده اند.
با این وجود، نقاشی های فوق العاده ی ورمیر از زندگی روستایی، با ظرافت ها و دقت در نور و بافت شان، عصر طلایی کشور هلند را رقم زده اند. تصویر او از دختری ناشناس با گوشواره ی مروارید، جذابیت خود را در طول قرن ها حفظ کرده است. همین نقاشی سحرآمیز است که موضوع اصلی دومین رمان تریسی شوالیه با همین عنوان را شکل داده است. رمان دختری با گوشواره مروارید، به خانه و خانواده ی موفق و سعادتمند ورمیر در شهر دلفت در دهه ی 1660 می پردازد. پس از استخدام شدن گریت، قهرمان حساس و باهوش رمان، به عنوان مستخدم آن جا، شرایط حاکم بر خانه به سوی آشفتگی و آشوب می رود. ابتدا، راوی شانزده ساله ی داستان با اربابش بسیار نزدیک و صمیمی شده، سپس ورمیر او را به دستیاری خود برگزیده و درنهایت، گریت را به عنوان مدل یکی از نقاشی هایش انتخاب می کند.
کتاب چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد اثر ادوارد آلبی : "دوازده بار در هفته"، پاسخ اوتا هاگن است به این سوال که چندبار مایل به بازی کردن نقش مارتا در نمایشنامه ی چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد می باشد.به همین شکل مخاطبان و منتقدان از این اثر شگفت آور سیر نمی شوند.کمدی ای سیاه که داستان زن و شوهری به نام مارتا و جورج را در یک شب مخاطره آمیز و تا حدی سرگرم کننده روایت می کند.در انتهای شب ،یک افشای درخشان و تا حدی غیرقابل تحمل نقطه ی اوجی را پدید می آورد که سالیان سال تماشاگران را شوکه کرده است.
با دیالوگ های تند وتیز و عاری بودن از ظاهرسازی های اجتماعی ،نیوزویک به راستی این اثر را یک اثرهنری اصیل و تجربه ای خارق العاده ای می داند که با شوک های بازشناسانه و هیجان دراماتیک خود تا مدت ها ماندگار می شود. ادوارد آلبی که همچون آرتور میلر تنسی ویلیامز و یوجین اونیل از بزرگ ترین نمایشنامه نویسان امریکا است جنبشی تازه در زمینه ی ادبیات نمایشی در امریکا به وجود آورده است که بدون شک از این لحاظ می توان او را هم تراز ساموئل بکت یا هارولد پینتر در اروپا دانست. چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد (1962) یکی از بزرگ ترین نمایشنامه های جهان داستان زن و شوهری است که شبی دیروقت زن و شوهر جوانی را به خانه ی خود دعوت می کنند. تمام داستان در همان شب اتفاق می افتد و تا نزدیکی های صبح به طول می انجامد. در خلال گفت وگوهایی که میان شخصیت ها درمی گیرد زندگی ویران این شخصیت ها ساخته می شود؛ عشق ها و نفرت ها با طنزی گزنده در هم تنیده می شوند و داستانی را خلق می کنند که هرگز از یادها نخواهد رفت.
کتاب سکوت بره ها اثر توماس هریس : کلاریس استارلینگ که هنوز در حال گذراندن سال های آموزشی خود و عضوی از یگان علوم رفتاری در دایره ی رسیدگی به جرایم است، برای انجام وظیفه در یکی از خونین ترین و عجیب ترین پرونده های تاریخ اف بی آی، فراخوانده می شود. از کلاریس خواسته می شود تا با با هانیبال لکتر مکالمه ای داشته باشد؛ کسی که سابقا روانشناس بوده و اکنون در یک آسایشگاه روانی فوق امنیتی نگهداری می شود. لکتر که به خاطر گرایش های آدم خوارانه اش به حبس ابد در این تیمارستان محکوم شده، رابطه ای عجیب با استارلینگ شکل می دهد. آن ها با هم کار می کنند تا حرکات و افکار یک بیمار روانی تبهکار و زیرک را ردیابی کنند. با آشکار شدن اسراری از گذشته ی استارلینگ، همکاری نامعمولی بین این دو شکل می گیرد. کلاریس از قاتل تحت تعقیب در هراس نیست، بلکه این مرد پشت میله ها است که او را تا سر حد مرگ می ترساند. دو شخصیت منفی بسیار درخشان در کتاب معرفی می شوند: اولی قاتلی است که در سرتاسر رمان تحت تعقیب اف بی آی است و دیگری، نابغه ای محصور در تیمارستان است که به حل پرونده کمک می کند و افکاری پلید و شیطانی را در سر می پروراند.