کتاب پرفروش جزء از کل اثر استیو تولتز، یک داستان جالب پدر و پسری است که پر از ماجراهای طنز و شخصیتهای بیادماندنی است. جزء از کل پس از انتشار در سال ۲۰۰۸ با استقبال زیادی روبهرو شد و توانست نامزد نهایی بوکر شود. این نامزدی برای کسی که اولین رمانش را نوشته است اتفاق بزرگی محسوب میشد هرچند کتاب «ببر سفید» اثر آراويند آديگا برنده جایزه شد. تولتز این کتاب را در مدت ۵ سال نوشته است.
چیزی که نمیفهمیدم این بود که مردم تفکر نمیکنن، تکرار میکنن. تحلیل نمیکنن، نشخوار میکنن. هضم نمیکنن، کپی میکنن.
وقتی از دنیا کنار میکشی دنیا هم به همان اندازه از تو کنار میکشد.
وقت آزاد زیاد دارم. وقت آزاد باعث میشود آدمها فکر کنند، تفکر باعث میشود مردم به شکل بیمارگونهای متوجه خود شوند و در صورتی که بینقص و بیچونوچرا نباشی، این در خود فرو رفتن منجر به افسردگی میشود. برای همین است که افسردگی دومین بیماری شایع جهان است
مردم میگن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی میمونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر موجودی هست که دیوانهوار در حال تکامله و به شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر میکنه.
آدمها رازهایشان را جایی غیر از صورت پنهان میکنند. چهره جایگاه درد است. اگر هم جایی باقی بماند، ناامیدی.
اگر یک انسان به چیزی کودکانه بخندد و تنش از لذت گرم شود، چه اهمیتی دارد این لذت حاصل از یک اثر هنری والا باشد یا بازپخش سریال کمدی طلسمشده از تلویزیون؟ چه فرقی میکند؟ آن انسان لحظهٔ درونی فوقالعادهای داشته و از همه مهمتر، مجانی حال کرده.
چخوف اعتقاد داشت اگه به آدمها نشون بدی چهجور موجودی هستن بهتر میشن. فکر نکنم حرفش درست باشه. فقط باعث میشه غمگینتر و تنهاتر بشن.
آدم برای دوران مزخرف هم مثل دوران خوش دلتنگ میشود، چون در پایان روز تنها چیزی که برایش دلتنگ میشوی خودِ زمان است.
وقتی یک سیب رسیده باشد یک نسیم هم میتواند آن را از درخت بیندازد. عشق هم یک چنین چیزی است.
وقتی اینهمه تلاش میکنی یک نفر را فراموش کنی، خود این تلاش تبدیل به خاطره میشود. بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطر میماند.