درباره کتاب شیوه گرگ اثر جردن بلفورت از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز

کتاب شیوه گرگ، اثری نوشته ی جردن بلفورت است که نخستین بار در سال 2017 منتشر شد. جردن بلفورت که سوژه ی اصلی فیلم «گرگ وال استریت» به حساب می آید، در این کتاب، «راهنمایی برای خلق ثروتی انبوه» را ارائه می کند، البته بدون مشکلات عجیب و بزرگی که در طول مسیر خودش برای رسیدن به ثروت، با آن ها مواجه شد.

بلفورت، بزرگترین استعداد خود را، توانایی فروختن هر چیزی به هر کسی می داند و البته معتقد است می تواند به همه ی افراد آموزش دهد که چگونه به فروشنده ای افسانه ای تبدیل شوند. او در کتاب شیوه گرگ، روش منحصر به فرد خود یعنی «سیستم فروش خط مستقیم» را مورد بررسی قرار می دهد و به موضوعاتی چون به دست آوردن کاریزما، داشتن چشم اندازهای نویدبخش و نوشتن برنامه ای برای فروش حداکثری می پردازد.

جردن بلفورت، زاده ی سال ۱۹۶۲، دلال سهام سابق، سخنران انگیزشی و نویسنده ای آمریکایی است. بلفورت به جرم حیله و فریبکاری در بازار سهام، به مدت ۲۲ ماه زندانی شد. او کتابی با عنوان «گرگ وال استریت» درباره ی زندگی خود نوشته که بر اساس آن در سال ۲۰۱۳، فیلمی با همین نام توسط مارتین اسکورسیزی و با بازی لئوناردو دی کاپریو ساخته شد.

کتاب شیوه گرگ اثر جردن بلفورت از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز به شمار می رود که مورد تحسین قار گرفته است. Barnes & Noble در ستایش این کتاب نوشته است " این اثر، از راز چگونگی مجاب کردن هر کسی برای انجام هر کاری پرده برمی دارد. " Craig Scoogie مدیر ارشد اجرایی NextDC در توصیف این کتاب گفته است " اگر می خواهید به عنوان یک فروشنده به بالاترین سطح ممکن برسید، این کتاب را از دست ندهید. " همچنین آمازون به تحسین این ثر از جردن بلفورت پرداخته است و نقل کرده است " این کتاب بدون در نظر گرفتن سن و سال، تحصیلات یا سطح مهارت، به مخاطبین می آموزد که فروشنده، مذاکره کننده، کارآفرین یا سخنرانی ماهر باشند. "

در ادامه نقل قول هایی از  کتاب شیوه گرگ اثر جردن بلفورت با هم مرور خواهیم کرد

باید از اینکه هیچ گاه اخلاقیات و صداقت خود را در میانه ی راه قربانی نخواهید کرد، درک روشنی داشته باشید. چرا که موفقیت با نادیده گرفتن اخلاق و صداقت، اصلا موفقیت نیست. من این موضوع را به دشواری آموختم، اما شما این کار را نکنید؛ به خصوص که حالا این کتاب را به عنوان راهنما پیش روی خود دارید.

وقتی مشتری مشکل خود را برایتان آشکار می کند، نمی خواهید اسلحه را یک راست به طرف او بگیرید و بگویید: «پس که اینطور! دیگر نیازی به نگرانی نیست! محصول من مشکلت را از بیخ ریشه کن خواهد کرد، پس دیگر دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد. با خیال راحت بنشین و من همه چیز را برایت توضیح می دهم». با انجام چنین کاری، در حقیقت دارید تیشه به ریشه ی خود می زنید. ملاحظه کنید، با به کارگیری درمان موقتی برای درد مشتری، او را از خریدار برانگیخته بودن به خریدار چیره تبدیل می کنید. این دقیقا برخلاف اهداف ما خواهد بود.

زمانی که در حال بررسی صلاحیت مشتری هایتان هستید، تمام کاری که باید انجام دهید، پرسیدن سوال و یادداشت برداری ذهنی بر پایه ی پاسخ هایشان است. در این نقطه از فروش، نمی خواهید برای رفع دردشان تلاش کنید. در حقیقت، اگر کاری هم باید در این رابطه انجام دهید، تشدید آن درد است. به یاد داشته باشید، درد برای آن ها نشانه ی هشداری است که مشکلی در زندگیشان وجود دارد که باید برای برطرف کردنش اقدام کنند؛ بنابراین اگر بخواهید دردشان را قبل از انجام ارائه ی خود مداوا کنید، در واقع دارید به آن ها آسیب بزرگی وارد می کنید.