کتاب هنر شفاف اندیشیدن نوشتهی رولف دوبلی است. این کتاب شامل ۹۹ راهکار و فصل کوتاه برای انتخابهای درست و عقلانی است. نویسنده این راهکارها را در ابتدا از اشتباهات خود استخراج کرده و آن را با نزدیکان خود به اشتراک گذشته است. سپس رفته رفته افراد زیادی جذب این لیست شدند و دوبلی آن را به تدریج بسط داده و ماحصل آن این کتاب بوده است.
این کتاب با ترجمه عادل فردوسی پور و علی شهروز ستوده و بهزاد توکلی نیشابوری در نشر چشمه منتشر شده است.
در زندگی خود، چه بر این باور باشی که مردم ذاتاً خوباند، چه معتقد باشی مردم ذاتاً بدند، هر روز مدرکی پیدا میکنی که نظر تو را تأیید کند.
آیا ترجیح میدهی هزار دلار پس از یک سال دریافت کنی یا ۱۱۰۰ دلار پس از یک سال و یک ماه؟ بیشتر مردم پول بیشتر در سیزده ماه را ترجیح میدهند؛ کجا میشود بانکی با نرخ سود ماهانه ده درصد (یا سود سالانه ۱۲۰ درصد) پیدا کرد؟ انتخاب هوشمندانهای است، چرا که مبلغ اضافی، هر ریسکی را که تو به خاطر چند هفته صبر بیشتر متحمل میشوی جبران میکند. سؤال دوم: ترجیح میدهی امروز هزار دلار نقد دریافت کنی یا ۱۱۰۰ دلار پس از یک ماه؟ اگر تو هم مثل بیشتر مردم فکر میکنی، احتمالاً هزار دلار نقد را انتخاب خواهی کرد. خیلی جالب است. در هر دو مورد، اگر فقط یک ماه بیشتر صبر کنی، صد دلار بیشتر میگیری. در مورد اول، قضیه پیچیده نیست. به خودت میگویی «من که میخواهم دوازده ماه صبر کنم؛ یک ماه بیشتر هم منتظر میمانم.» اما در مورد دوم قضیه فرق میکند. وارد شدن «حالا» باعث میشود ما در تصمیمگیری ثبات نداشته باشیم. علم، این پدیده را کاهش اغراقآمیز مینامد. به بیان سادهتر، هر چه یک پاداش سریعتر داده شود، «نرخ سود احساسی» ما هم بیشتر افزایش پیدا میکند و امکان اینکه زودتر تسلیم این پیشنهاد شویم بیشتر میشود.
به بیان مختصر، موفقیت را به خود نسبت میدهیم و شکست را به عوامل بیرونی. این همان خطای خدمت به خود است.
اگر میخواهی کسی را در مورد موضوعی متقاعد کنی، بر مزایای آن تمرکز نکن، بلکه سعی کن به او نشان بدهی چگونه میتواند از مضرات آن رها شود.
در واقع، اثبات شده که از نظر عاطفی، از دست دادن یک چیز دو برابر «سنگینتر» از به دست آوردن همان چیز است. دانشمندان اجتماعی به این پدیده نفرت از زیان میگویند.
وارن بافت، میگوید «آنچه بشر بهتر از هر کار دیگری انجام میدهد، تفسیر اطلاعات جدید به شیوهای است که نتیجهگیریهای قبلی دستنخورده باقی بماند.»
ما برخورد بد را بیش از برخورد خوب به خاطر میسپاریم، البته غیر از مواقعی که برخورد خوب از جانب خودمان باشد.
نسیم طالب، مقالهنویس و تاجر، تصمیم گرفت فکری به حال چند کیلوگرم اضافهوزنی بکند که با خود اینطرف و آنطرف میبرد. او به چندین ورزش فکر میکرد. اما دوندهها استخوانی و غمگین بهنظر میرسیدند، بدنسازها پهن و ابله و بازیکنان تنیس؟ آه، طبقهٔ نیمهمرفه جامعه! اما شناگرها با آن بدنهای خوشترکیب و خطوط عضلانی بهنظر او جذاب میرسیدند. او تصمیم گرفت به استخری در محلهاش برود و هفتهای دوبار آنجا تمرین کند. کمی بعد، متوجه شد تسلیم یک توهم شده. شناگران حرفهای به این خاطر که با شدت تمرین میکنند بدنهایشان زیبا نمیشود، بلکه به خاطر اندام مناسبشان است که شناگران خوبی میشوند. فرم کلی بدن آنها یکی از عوامل انتخابشان است، نه نتیجهٔ فعالیتهای ورزشیشان.
افرادی که در شغلشان تغییر یا پیشرفتی میکنند از نظر میزان خوشحالی بعد از حدود سه ماه دوباره به همان حالت اولیه برمیگردند. علم این اثر را تردمیل خوشبختی مینامد؛ ما سخت تلاش میکنیم، پیشرفت میکنیم و میتوانیم چیزهای بیشتر و بهتری را بخریم، ولی این موارد در حال حاضر ما را خوشحالتر نمیکنند
روزنتال، روانشناس امریکایی، آزمایش قابلتوجهی در تعداد زیادی مدرسه انجام داد. به معلمان دربارهٔ یک آزمون (جعلی) گفته میشد که میتوانست دانشآموزانی را که در معرض جهش ذهنی یا شکوفا شدناند شناسایی کند. بیست درصد دانشآموزان تصادفی انتخاب شدند و در این دسته قرار گرفتند. معلمان باور کرده بودند این دانشآموزان واقعاً پتانسیل بالایی دارند. یک سال بعد، روزنتال متوجه شد افزایش ضریب هوشی در این دانشآموزان بسیار بیشتر از گروههای دیگر بود. این اثر به اثر روزنتال (یا اثر پیگمالیون) مشهور شد.