جملاتی از کتاب پاستیل‌های بنفش نوشته کاترین اپل گیت

جملاتی از کتاب پاستیل‌های بنفش نوشته کاترین اپل گیت

 

کتاب پاستیل‌های بنفش نوشته کاترین اپل گیت است که با ترجمه آناهیتا حضرتی کیاوندانی نوشته شده است. این کتاب درباره عشق، دوستی و خانواده است.

این کتاب داستان پسر بچه‌ی کوچکی به نام جکسون است. از نظر جکسون همه چیز باید منطقی و واقعی باشد و خیال به هیچ دردی نمی‌خورد، اما یک روز می‌فهمد آدم‌ها همیشه دلشان نمی‌خواهد در دنیای واقعیت باشند. جکسون برای اولین بار در زندگی‌اش برای خودش یک دوست خیالی پیدا می‌کند. دوست خیالی جکسون مانند خودش عاشق پاستیل‌های بنفش است.

 

تو نمی‌تونی امواج صوتی رو ببینی، ولی می‌تونی از موسیقی لذت ببری.»

«زندگی برات غافلگیریای زیادی داره و این یه حقیقته.»

می‌تونی حسابی از دست کسی شاکی بشی و در عین حال، از ته قلب دوسِش داشته باشی.»

آدم‌ها همیشه دوست ندارند حقیقت را بشنوند.

تو می‌تونی حسابی از دست کسی شاکی بشی و در عین حال، از ته قلب دوسِش داشته باشی.»

تا زمانی که همدیگر را داریم، یادگاری به چیزهایی می‌گویند که زیاد اهمیتی ندارند.

 

زندگی همینه. دقیقاً وقتی داری برنامه‌های دیگه‌ای می‌ریزی، برات یه اتفاق دیگه می‌افته

اوضاع بهتر می‌شود و شاید، تنها شاید، همه‌چیز ممکن باشد.

او گفت: «دوستای خیالی هیچ‌وقت تَرکِت نمی‌کنن. فقط آماده و منتظر می‌مونن تا وقتی که به اونا نیاز داشته باشی.»
زندگی همیشه عادلانه نیست.»