کتاب قدرت و پیشرفت اثر دارون عجم اوغلو آنچه نویسندگان کتاب «قدرت و پیشرفت» در این کتاب بر آنند که کارآفرینان و مدیران عرصۀ فناوری و نیز کارگران و نیروی کار بدون تحصیلات عالیه را به آن توجه دهند این نکته است که، برخلاف عقاید مرسوم، پیشرفت فناوری بهطور خودکار و بدون مداخلۀ انسانی، به خیر همگانی منجر نمیشود و همه را از مزایای خود بهرهمند نمیسازد. دارون عجماوغلو و سایمون جانسون در کتاب «قدرت و پیشرفت» با رجوع به تجربههای تاریخی دورههای مختلف تاریخ بشر، از جمله دورۀ شکوفایی صنعت در قرن نوزدهم، نشان میدهند که رشد بهرهوری برآمده از پیشرفت فناوری تنها در زمانهایی توانسته به افزایش نیروی کار و اشتغالزایی و افزایش دستمزد منجر شود که خواست و ارادۀ کارفرمایان و صاحبان صنایع و مشاغل و تولیدکنندگان و نیز خواست و ارادۀ کارگران بر آن بوده که چنین اتفاقی بیفتد. کتاب «قدرت و پیشرفت» نشان میدهد که پیشرفت فناوری و رشد بهرهوری همیشه و در همهجا به بهبود زندگی نیروی کار و رفاه و نفع همگانی منجر نشده و در مواردی تنها به رفاه معدودی از نخبگان و خواص و متخصصان و مهندسان و دانشمندان و کارآفرینان و تولیدکنندگان ثروتمند منجر شده و آنها را ثروتمندتر و برعکس، عرصه را بر نیروی کار تنگ کرده است. بنابراین سادهانگارانه است که گمان کنیم پیشرفت فناوری، خودبهخود و بدون مشارکت فعالانۀ انسانی، آیندۀ بهتری را برای عموم و اکثریت مردم رقم خواهد زد. کتاب «قدرت و پیشرفت» به ما میگوید که پیشرفت فناوری چگونه و در چه شرایطی میتواند نفع همگانی را رقم زند و تکنولوژی را چگونه میتوان مدیریت کرد و به آن جهت داد تا در مسیر منافع عمومی و همگانی قرار گیرد نهفقط در خدمت رفاه گروهی خاص. کتاب «قدرت و پیشرفت» از مقدمهای با عنوان «پیشرفت چیست؟» و یازده بخش تشکیل شده است. بخشهای یازدهگانۀ کتاب «قدرت و پیشرفت» عبارتند از: «کنترل فناوری»، «چشمانداز کانال»، «قدرت متقاعد کردن»، «گسترش بدبختی»، «طبقۀ متوسط انقلاب»، «تلفات پیشرفت»، «مسیر رقابتی»، «آسیب دیجیتال»، «تلاش مصنوعی»، «شکستهای دموکراسی» و «تغییر جهت فناوری».
کتاب تعارض اثر آماندا ریپلی وقتی در خانه با همسرمان اختلافنظر پیدا میکنیم و کارمان به مخالفت و درگیری میکشد، متوجه نیستیم که در واقع، کار به تعارض کشیده است. البته تنها در جمع خانواده نیست که این وضع شکل میگیرد، چراکه درسازمان های کاری و شرکتها و موسسات مختلف هم شاهد چنین اوضاعی هستیم. این مطلب در کتاب تعارض بحث و بررسی میشود و راهکارهای بسیار موثری برای جلوگری از صدمات ناشی از این تعارضها که هم کارکنان و هم صاحبان سازمانها با آن درگیرند پیشنهاد میشود. ضمن اینکه باید توجه داشت تعارض همیشه بد نیست، بلکه جنبههای مفید گوناگون هم دارد. اشخاص موفق در روابط زناشویی و محیطهای کاری کسانیاند که این دو نوع تعارض را از هم تمیز دهند و در هر زمینه، روش و رفتاری مناسب را به کار گیرند.
کتاب میلیونر تنبل اثر مارک فیشر «نوابغ اغلب زمانی بیشتر موفق میشوند که کمتر کار میکنند.» -لئوناردو داوینچی در دنیایی که همهی ما برای موفقیت و دستیابی به آزادی مالی مدام در حال دویدن و تلاش هستیم، "میلیونر تنبل" یک نظریه متفاوت را ارائه میدهد. چیزی که در آن باور میکنیم، آیا واقعا نیاز داریم به شدت کار کنیم تا به موفقیتهای بزرگ دست یابیم؟ آیا واقعا معنای موفقیت، کار کردن بدون وقفه و تا ابد است؟ این کتاب به شما نشان میدهد که جواب این سوالات نه است! "میلیونر تنبل" مفهوم جدیدی از کار، زندگی و موفقیت را ترسیم میکند. نویسنده، با الهام از افکار لئوناردو داوینچی، ایدهای نوین مطرح میکند: شاید ما بتوانیم با کمتر کار کردن، بیشتر بدست آوریم. او با مثالها و تجربیات واقعی نشان میدهد که چطور میتوان با کمترین تلاش، بیشترین بازده را کسب کرد. در این کتاب با مطالعات موردی آشنا میشویم که چگونه برخی افراد توانستهاند در مدت کوتاهی به ثروتهای چشمگیری دست یابند، و این در حالی است که آنها از زندگیشان لذت میبرند و هرگز به خود فشار مضاعفی نیاوردهاند.
نویسنده به ما آموزش میدهد که چطور میتوانیم از وقت خود بهرهبرداری کنیم، رویاهایمان را تحقق ببخشیم و در عین حال از فرصتهای مالی بهرهمند شویم. این کتاب نه تنها یک راهنمای مالی نیست، بلکه یک فلسفه جدید از زندگی است. یک نگاهی متفاوت به تعادل بین کار و زندگی و چگونگی استفاده از هر دو برای دستیابی به موفقیتهای بزرگ. "میلیونر تنبل" به شما پیشنهاد میکند که نگاهی نو به زندگی کنید، به تواناییهای خود اعتماد کنید و از فرصتهای پیش رویتان بهرهبرداری کنید، و این همه بدون اینکه نیازی به کار کردن سخت و پیوسته داشته باشید. با خواندن این کتاب، یاد میگیرید که چطور میتوانید زندگی خود را بهتر و با کیفیتتر بسازید، چگونه با کمترین سرمایهگذاری زمانی، بیشترین بازده مالی را بدست آورید و چگونه میتوانید در کنار تمام اینها، از زندگی خود لذت ببرید. پس اگر مایل به تغییر نگاه به کار، زندگی و ثروت هستید، "میلیونر تنبل" کتابی است که نباید از دست دهید.
کتاب جنبش های مدنی اثر اریکا چنووث این کتاب، نوشتهی اریکا چنووث، یکی از برجستهترین مطالعات در حوزهی مقاومتهای مدنی و جنبشهای بدون خشونت است. او با استفاده از اطلاعات گستردهای که در طول سالها جمعآوری کرده، به بررسی چگونگی موفقیت یا شکست جنبشهای مدنی در مقابل رژیمهای فشارزا و افراطی میپردازد. چنووث در این اثر با ارائهی آمار و دادهها نشان میدهد که چرا و چگونه جنبشهای بدون خشونت اغلب از نظر راهبردی موثرتر از جنبشهای مسلحانه هستند. او موضوعاتی چون سازماندهی جمعی، موبیلیزاسیون جمعی، واکنشهای دولتی و پاسخهای جهانی به جنبشهای مدنی را تحت بررسی قرار میدهد. کتاب با بررسی تاریخچهی جنبشهای مدنی و مقاومتهای بدون خشونت، چارچوبی جهت درک بهتر جنبشها و راههای مواجهه با چالشها و مشکلات را ارائه میکند. در این میان، چنووث به نحوهی جذب حمایتهای عمومی، نقش رسانهها و تاثیر روانشناسی جمعی در موفقیت یا شکست جنبشها پرداخته است. در کل، "جنبشهای مدنی" یک منبع جامع و موثر برای کسانی است که به دنبال درک بهتر جنبشهای مدنی و راههای مقاومت بدون خشونت هستند، چه از نظر تئوری و چه در عمل.
کتاب فلسفه ها و فرهنگ ها اثر فردریک چارلز کاپلستون آیا سنت های فلسفی باستان را باید مرده یا منسوخ دانست؟ در غیر این صورت، این سنت ها اگر بخواهند پایدار بمانند، باید چه تغییراتی را متحمل شوند؟ با توجه به تأثیراتی که توسعۀ علم در غرب بر اندیشۀ فلسفی گذاشته، آیا قرار است برداشت های مدرن غربی از فلسفه جای همۀ اندیشه های دیگر را بگیرد؟ یا آیا هنوز امکان دارد که سنت های فلسفی فرهنگ هایی غیر از فرهنگ غربی بتوانند در کل با ارائۀ مسائل یا رهیافت هایی به مسائلی که غربیان از آن ها غفلت کرده اند یا تمایل به عبور از آن ها داشته اند کمکی به فلسفه کنند؟ شاید ما در موقعیتی نباشیم که به همۀ این پرسش ها پاسخ دهیم. اما هنگامی که در حال بررسی فلسفه های سایر فرهنگ ها هستیم می توانیم آن ها را در نظر بگیریم. نباید به سادگی این را مسلّم دانست که فرهنگ های دیگر هیچ چیزی برای کمک به اندیشۀ فلسفی ندارند. فلسفۀ غربی ممکن است از برخی جهات به خوبی پیشرفت کرده باشد (به معنایی ارزشگذارانه از کلمۀ «پیشرفت») اما این احتمال نیز هست که در طول مسیرْ عناصر ارزشمندی فراموش شوند یا نامفهوم باشند، و ممکن است به طریقی بتوان تأمل بر سنت های فلسفی غیرغربی را برای رفع کوته نظری آشکار به کار گرفت. ما باید به دنبال دستیابی به جامعه ای کثرت گرا در سراسر جهان باشیم که در آن به همۀ فرهنگ ها احترام گذاشته شود. این ادعا که فلسفۀ تطبیقی در نیل به چنین هدفی می تواند نقش مهمی داشته باشد ممکن است اغراق آمیز و حتی مضحک به نظر آید، ولی نباید قابلیت فلسفه و توانایی فیلسوفان برای تشکیل چنین جامعه ای را نادیده انگاریم.