کتاب های پیشنهادی وفا مدیا 17 آبان ماه 1402

فلسفه تنهایی (نشرنو)

 

احساس تنهایی، احساسی است که همگی‌مان از کودکی با آن آشنا هستیم، از آن روزی که انگار همه همبازی داشتند غیر ما؛ از آن شبی که در غم تنهایی گذراندیم، هرچند خیلی دلمان می‌خواست همراه و همدمی داشته باشیم؛ از آن مهمانی که در آن هیچ‌کس را نمی‌شناختیم و دور و برمان پر از آدم‌هایی بود که سخت گرم صحبت با هم بودند؛ از آن شبی که کنار همدم‌مان به خواب رفتیم اما می‌دانستیم که دیگر همدم یکدیگر نیستیم.

 

تنهایی چیست؟ چه کسانی به آن مبتلا می‌شوند؟ چرا حس تنهایی بروز پیدا می‌کند و پدیدار می‌شود جا خوش می‌کند و بعد ناپدید می‌شود؟ آیا تنهایی به همان ترسناکی و دردآوری است که رسانه‌ها نشان می‌دهند؟ احساس تنهایی که وحشتناک و دردناک است، با خود تنهایی متفاوت است؟ یا می‌توان آن را و شناخت آن را دلچسب دانست؟ از این جهت که ما را به شناخت از خودمان برساند و به ما کمک کند تا به جایگاه خودمان در جهان هستی پی ببریم؟

لارس اسونسن در کتاب فلسفه تنهایی درباره این مفاهیم صحبت می‌کند. او تنهایی و تفسیر غلطی را که از آن داشته است، اینطور تعبیر می‌کند که «تقریبآ هرآنچه گمان می‌بردم درباره تنهایی می‌دانم خلاف از آب درآمد. گمان می‌بردم مردها تنهاتر از زن‌ها هستند، گمان می‌بردم آدم‌هایی که احساس تنهایی می‌کنند منزوی‌تر از بقیه آدم‌ها هستند. فکر می‌کردم رسانه‌های اجتماعی چون جایگزین معاشرت‌های عادی شده‌اند آدم‌ها را تنهاتر کرده‌اند. و البته فکر می‌کردم احساس تنهایی را، با آنکه پدیده‌ای ذهنی است، در بستر محیط اجتماعی بهتر می‌توان درک کرد تا با پرداختن به خصلت‌های فردی. علاوه بر این، فکر می‌کردم این افزایش ربط مستقیمی به فردگرایی مدرن متأخر دارد و در جوامع فردگرا نرخ تنهایی بالاتر از جوامع جمع‌گرا است.»

اما پس از اینکه به این پژوهش مشغول شد، تنهایی به مفهوم دیگری بدل شد که البته نتیجه‌اش را می‌توان در این کتاب خواند. در حقیقت هرچند احساس تنهایی می‌تواند به مساله‌ای حاد و جدی بدل شود که تاثیرات بسیاری بر زندگی افراد دارد، اما در عین حال تنهایی به خودی خود می‌تواند باعث شود تا به درک و دریافت جدیدی از جهان برسیم.

 

 

تاریخ فلسفه غرب (2)

 

این اثر اصیل آنتونی کنی که در چهار جلد تالیف شده، بهترین تاریخ فلسفۀ غربِ تک مؤلف، بعد از تاریخ فلسفۀ فردریک کاپلستون است.
نشریۀ فرست تینگز
ترجمۀ حاضر از تاریخ فلسفۀ غرب آنتونی کنی، از دو نظر حائز اهمیت است: اول، تدوین متن اصلی در زبان انگلیسی که بر خلاف تصور خوانندگان، در زبان جهانگیر انگلیسی هم نظایر چندانی ندارد. آنچه در این زمینه مشهور است و به فارسی نیز ترجمه شده، یکی تاریخ فلسفۀ غرب اثر برتراند راسل، فیلسوف بزرگ قرن بیستم، است و دیگری که بسیار مفصل تر است و بیش از راسل نیز وارد مباحث ماهوی فلسفه می شود، تاریخ فلسفۀ فردریک کاپلستون است.
و دوم، ترجمۀ فارسی شیوا، دقیق و خوشخوان این کتاب است. بنده که با آثار ترجمه شدۀ فلسفی یا متون اصلی کم و بیش انس دارم، به واقع کتابی به این اطلاع بخشی و ترجمه ای به این معنابخشی، یعنی معنارسانی، کم دیده ام.

 

 

روشنگری در محاق

 

روشنگری در محاق روایت می‌کند که،بین سال‌های 800 تا 1200 میلادی،آسیای میانه پیشاهنگ جهان در توسعه‌ی تجاری و اقتصادی، بزرگی و پیشرفتگی شهرها، اعتلای هنرها و مهم‌تر از همه پیشرفت علمی در بسیاری از رشته‌ها بود. مردمان آسیای میانه در ستاره‌شناسی، ریاضیات، زمین‌شناسی، پزشکی‌، شیمی، موسیقی، علوم اجتماعی، الاهیات، فلسفه، ... سرآمد دوران بود.آنها جبر را نام‌گذاری کردند، قطر کره‌ی زمین را با دقتی بی‌سابقه اندازه‌گیری کردند،کتاب‌هایی در طب نوشتند که بعدها در اروپا از آنها استفاده شد، و برخی از زیباترین اشعار را تقدیم جهانیان کردند. حتی یکی از ایشان در افغانستان، پنج قرن پیش از کریستوف کلمب، وجود قاره‌ی آمریکا را پیش‌بینی کرد.کمتر در تاریخ سراغ داریم که این همه دانشمند در یک زمان و مکان پیدا شده باشند. عجیب نیست که تألیفات آنها فرهنگ اروپا را از روزگار توماس آکوئیناس تا عصر انقلاب علمی تحت تأثیر قرار داد و اثر عمیقی در هندوستان و نقاط دیگر آسیا بر جای نهاد.
روشنگری در محاق روایتگر این دوران فراموش‌شده‌ی توفیقات است، می‌کوشد عوامل پیدایش آن را توضیح دهد و علل زوال آن را مطرح کند و بکاود. این اثر جدیدترین تحقیق در این زمینه است و به زبانی چنان روشن و شیوا به تحریر درآمده که هم خواننده‌ی عادی و هم خواننده‌ی متخصص را مجذوب می کند.
استیون فردریک استار رئیس و مؤسس «بنیاد قفقاز و آسیای میانه و برنامه‌ی مطالعات جاده‌ی ابریشم» و مرکز پژوهشی و سیاست‌گذاری وابسته به دانشکده‌ی مطالعات بین‌المللی دانشگاه جانز هاپکینز و «مؤسسه سیاست‌های امنیت و توسعه» در استکهلم است.

 

امپریالیسم (عناصر و خاستگاه های حاکمیت توتالیتر)

 

کتاب امپریالیسم بخش دوم از سه‌گانۀ عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر است که به گمان بسیاری می‌توان آن را اثر اصلی هانا آرنت دانست. کتاب چنان‌که از عنوانش انتظار می‌رود باید در بارۀ امپریالیسم باشد، اما چون بخشی از یک منظومۀ نظری بزرگ‌تر است، موضوعات بسیار گسترده و نامنتظره‌ای را پوشش می‌دهد؛ گاه بازخوانی تاریخ است و گاه واکاوی اندیشه‌های نظریه‌پردازان و ایدئولوگ‌ها؛ گاه نقد ادبی است و گاه بازاندیشی در مبانی حقوق بشر یا بررسی آرایش قدرت میان استعمارگران دیرینه و نو. به همین دلیل این کتاب گنجینۀ سرشاری از تحلیل‌هایی پردامنه است، از آثار نویسندگانی چون فرانتس کافکا، رودیارد کیپلینگ و جوزف کنراد می‌گذرد و به مباحثی در بارۀ حقوق بشر و زندگی بی‌تابعیت‌شدگان و مهدورالدم‌های مدرن در گوشۀ اردوگاه‌ها می‌رسد، از نژادباوری و جنبش‌های پان‌ژرمن و پان‌اسلاویست می‌گوید و از حاکمیت بوروکراتیک در مناطق استعماری. همۀ این‌ها روی هم بنیادی شناختی را می‌سازد تا در جلد بعد، با مدرن‌ترین شکل حاکمیت امپریالیستی، توتالیتاریسم، آشنا شویم.
خواندن کتاب امپریالیسم برای این‌که بدانیم از نظر آرنت حاکمیت‌ها و جنبش‌های توتالیتر از کجا سر برآوردند، ضروری است. اما این کتاب برای خوانندۀ ایرانی سودی مضاعف نیز دارد. ما در تاریخ دو قرن اخیر در پی مواجهه با غرب برای نخستین بار با فرهنگی روبرو شدیم که پیچیده‌تر و تواناتر از فرهنگ کهن ما بود. در نتیجه علاوه بر عقب‌ماندگی عینی به لحاظ ذهنی نیز «دستگاه نظری» لازم را برای شناسایی این هماورد جدید نداشتیم و ناگزیر ره افسانه زدیم. آرنت با واکاوی دستگاه امپریالیسم، با باز کردن چرخ‌دنده‌ها و اجزای تشکیل‌دهندۀ آن، با بیرون کشیدن ریشه‌های آن از خاک و با بردن خواننده به پشت‌ پردۀ این نمایش قدرت، به ما کمک می‌کند آنچه را زمانی از آن هیولا ساختیم بشناسیم، البته بدون آن‌که از چالۀ ناآگاهی بیرون آییم و به چاه ایدئولوژی‌های قرن بیستمی بیفتیم.

 

 

جامعه مدنی

 

مفهوم جامعۀ مدنی (و واقعیت آن) تنها در چارچوب نظام فکری و وضعیت تاریخی معین قابل طرح و درک است زیرا جزئی از کل وسیع تر را تشکیل می دهد که عبارت است از تجدد یا مدرنیته. اگرچه اصطلاح «جامعۀ مدنی» همانند بسیاری مفاهیم دیگر مانند آزادی، دموکراسی و غیره، در گذشته، بخصوص در یونان باستان، مطرح بوده است اما باید دقت کرد که این اصطلاحات در اندیشه مدرن معنا و مضمون متفاوت و گاه متباینی از مفاهیم قدیم پیدا می کنند. بنابراین کنار هم چیدن مضامین متفاوت، به صرف اشتراک لفظی می تواند بسیار گمراه کننده باشد. باید هر مفهوم را در چارچوب نظامی که به آن متعلق است تجزیه و تحلیل کرد و از طرح مجرد مفاهیم، و التقاط و خلط اجزاء ناسازگار پرهیز کرد. جامعه مدنی به صورتی که امروز از آن سخن می گوییم و درباره آثار و نتایج آن به بحث می نشینیم آشکارا مفهومی متعلق به اندیشه مدرن است، بنابراین بدون طرح و درک مقدمات اندیشه مدرن و الزامات منطقی آن، نمی توان به طور علمی درباره جامعه مدنی بحث کرد.

 

 

دموکراسی و خودکامگی

 

کلمه سیاست در معانی مختلفی به کار می رود؛ از سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاست «ریشلیو» و سیاست الكل یا چغندر چنان سخن می گویند، که گاه حتی از یافتن وحدت میان کاربردهای گوناگون آن نومیدی حاصل می شود. آقای «برتراند دو ژونل» در کتاب تازه خود متوجه شده است، که معانی این کلمه چنان گوناگون است که بهتر است هر کس از میان معانی مختلف یکی را به میل خود برگزیند. شاید او حق داشته باشد، اما به نظر من، با توجه بیشتر به سه ابهام اساسی که در این تحلیل بنیادیتر نموده می شوند، می توان نظمی در این آشفتگی معنی به وجود آورد. «اوگوست کنت» علاقه داشت که معانی گوناگون یک کلمه را مقایسه کند و معنای ژرفتری از این گوناگونی به دست بیاورد.